۲۸ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۹۵۴۷۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۶ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۴
کد ۱۰۹۵۴۷۶
انتشار: ۱۰:۲۶ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۴

 کافه رستوران‌ها را خشک نکنید، دریاچهٔ ارومیه و زاینده‌رود کافی است!

 کافه رستوران‌ها را خشک نکنید، دریاچهٔ ارومیه و زاینده‌رود کافی است!
هر چند انصافا سرومشروبات الکلی جای هیچ توجیهی ندارد و ممنوعیت آن اظهر من‌الشمس است ولی این نگرانی هست که بهانه‌ای شود برای سخت‌گیری بر هر مکانی که جوانان دور هم جمع می‌شوند اگرچه باید توجه‌ تصمیم گیران و علاقه‌مندان به امور سلبی و منعی را به موضوعی دیگر جلب کرد.

      عصر ایران؛ مهرداد خدیر- زورشان که به حجاب اجباری نرسید و دیدند شمار دخترکانِ گیسو به باد سپرده بیش از آن شده‌ که چند تا ون با پاسبان زن و مرد سیاه‌پوش از پس‌شان برآیند و رییس‌جمهور جدید هم زیر بار قانون موهون و موهن نرفت و گفت نمی‌توانم اجرا کنم و بروید در ۸۵ هزار مسجد تبلیغ کنید شروع کردند علیه سگ‌گردانی سخن گفتن و تهدید کردن. 

  از این شهر به آن شهر ممنوع کردند و خلایق حیران بودند که حیوان خانگی را برای قضای حاجت و قدری هواخوری شبانه کجا ببرند و اگر مرضی گرفت چگونه ثابت کنند در حال انتقال به درمان‌گاه‌اند نه سگ‌گردانی. 

   در این هیر و ویر ناگهان اسراییل چون سگی هار و نه این سگ کوچولوهای بی‌آزار که گرداندن‌شان جرم شده بود به مام میهن حمله کرد و طی ۱۲ روز جان شیرین ۱۰۶۲ ایرانی را گرفت: از عالی‌ترین مقام نظامی و رییس ستاد کل نیروهای مسلح و فرماندهان تا سرباز ساده‌ای که در اتاق فرمانده سپاه در میدان سپاه کرج خدمت می‌کرد و پدر از بیم مجازات استمرار غیبت شبانه او را تحویل پادگان داد و فردا ظهر جنازه او را در پی حمله سبعانه دشمن در روز دوازدهم تحویل گرفت و کافی بود یک روز دیرتر بیاورد تا جنگ تمام شده باشد. از زندانی اوین تا کسی که آمده بود وثیقه بگذارد و او را آزاد کند.

   جنگ ۱۲ روزه که تمام شد تریبون‌های رسمی بحث ممنوعیت و تهدید و بگیر و ببند سگ‌گردانی را کنار گذاشت یا فراموش کرد و شروع کردند به قربان صدقه‌رفتن مردم که دَم‌تان گرم که به دعوت اینترنشنال و کوفت و زهرمارهای دیگر پاسخ مثبت ندادید و هر که راه موطن خود گرفت و به خیابان نریخت و خیابان‌های تهران از فرط خلوتی و بی ترافیکی خوف‌ناک شد آن قدر که آدم می‌ترسید در غیاب خودروها و عابران یکی یا چند نفر بیایند و در پیاده‌رو خفت‌مان کنند و موبایل‌مان را به زور بگیرند.

   حالا دو ماه و اندی از پایان جنگ ۱۲ روزه می‌گذرد. قانون حجاب اجباری که اجرا شدنی نیست و سر مجلسیان تصویب‌کننده آن جریمه‌ها به ضرورت خروج از ان‌پی‌تی گرم است ( در حالی که در سیاست دست خود را نباید رو کرد)  و داغ و درفش‌های آن قانون متروک هم لای پوشه‌های آن چند نماینده طراح با مجموع رأی ۱۰۰ هزار باقی مانده و سوژه سگ‌گردانی هم کهنه شده و مگر چند نفر را شامل می‌شود و حالا ناگهان موضوع دیگری داغ شده شراب‌خواری در کافه رستوران‌ها!

   گیر به این و گیر به آن. بستن این و بستن آن! مشکل کجاست؟ همان‌گونه که بارها نوشته‌ایم:‌ فضای عمومی. انگار هر جا چهار نفر دور هم جمع شده‌اند با آن اجتماع مشکل دارند. باز جای این شکر باقی است که قانون اساسی برقراری حکومت نظامی را ممنوع اعلام کرده وگرنه جماعت رادیکال بعید نبود اجتماع بیش از دو نفر را ممنوع می‌کردند.

    یکی باید به این جماعت حالی کند این بچه‌ها اگر در کافه جمع نشوند در خانه جمع می‌شوند و خانه مخاطره‌آمیز‌تر از خیابان است. در کافه صحبت از فیلم و سریال است ولی در خانه کار به جای باریک می‌کشد.

    چرا هی باید این بدیهیات را یادآور شویم. چرا برخی نمی‌خواهند باور کنند ایران افغانستان نیست و ایران شبیه هیچ کشور اسلامی دیگر هم نیست. ایرانیان دوست دارند مدرن زندگی کنند. اسلام ایرانیان برگرفته از عرفان است و آمیخته با مهر نه با قهر. اگر کار طالبان پیش می‌رود چون ۴۵ درصد مردم‌شان پشتون‌اند و از ۵۵ درصد دیگر نیز بخشی همراهی می‌کنند. در حالی که پشتوانه اصول‌گرایی ایرانی به ۲۰ درصد نمی‌رسد و اصرار شهردار اصول‌گرا برای راه‌اندازی کارناوال‌های خیابانی با بودجه عمومی برای همین است که مردم را با انگیزه‌های مذهبی به خیابان بیاورند وجمعیت را به حساب حامیان بگذارند در حالی که شمار حامیان همان است که در انتخابات ۸ و ۱۵ تیر ۱۴۰۳ مشخص شد.

   ایران شبیه افغانستان طالبان نمی‌شود چون فرهنگ سنتی و قبیلگی دارند و با آن بیش از ۵۵ درصد و با اقتصاد و معیشت متکی به تولید تورم را کنترل کرده‌اند و چون همین جماعت قول ژاپن اسلامی داده بودند و تغییر الگو از ژاپن به افغانستان طالبان غش در معامله است و باطل.

    اینجا با تورم ۵۰ درصدی و خطر بازگشت تحریم ها با مکانیسم ماشه و ارتباط مستمر با جهان خارج و به هیچ انگاشتن فیلترینگ و موهای به باد سپرده و رییس جمهوری که مثل سلف خود عین ادبیات رسمی را تکرار نمی‌کند از سر به سر بچه‌ها و جوانان گذاشتن طرفی نمی‌بندید.

    هر چند انصافا سرومشروبات الکلی جای هیچ توجیهی ندارد و ممنوعیت آن اظهر من‌الشمس است ولی این نگرانی هست که بهانه‌ای شود برای سخت‌گیری بر هر مکانی که جوانان دور هم جمع می‌شوند اگرچه باید توجه شان را به موضوعی دیگر جلب کرد.

   دکتر رضا ابوتراب - نورولوژیست- دکتر اعصاب که  وارد دنیای نویسندگی شده و چند کتاب دارد با عنوان «‌مخ‌نویس» و «‌مخ‌نویس پلاس»  و با نثری ساده و شیرین به مغز و فرهنگ و جامعه پرداخته و چندی پیش در گفت‌و‌گویی با روزنامه هم‌میهن جملهٔ‌ جالبی گفته بود که تیتر شد و اگر اهل روزنامه کاغذی و چاپی نیستید همین گفت و گو ( با علی ورامینی) را در گوگل جست‌و‌جو کنید آن جمله می‌آید: عشق، یک کلک تکاملی است! یعنی اگر عشق نبود و آدم‌ها به هم وابسته نمی‌شدند نسل هم زیاد نمی‌شد و تکامل هم اتفاق نمی‌افتاد! 

   حالا باید به جماعت رادیکال و سخت‌گیر گفت: اگر دغدغه‌تان افزایش جمعیت است آدم‌ها اول باید عاشق شوند و بعد تصمیم بگیرند ازدواج کنند و بعد که تصمیم گرفتند ازدواج کنند کاری کنند که از یک به اضافه یک، یک یکِ دیگر حاصل شود!

   شما که خیال می‌کنید با دو میلیون تومان ماهانه به مادر در دو سال اول یا خودرو دنا (و لابد دناپلاس به سهمیه‌های خودتان) بچه می‌آورند احتمالا غافل اید از انگیزه یا همان کلک اصلی به قول آقای مخ‌نویس. همان که طبیعت برای ازدیاد نسل تعبیه کرده و آن عشق است. جلوی عشق را که بگیرید جامعه می‌خشکد! چرا این قدر به خشک کردن علاقه دارید؟ دریاچه ارومیه و زاینده‌رود و گاو خونی بس نبود؟!

       کاش در غیاب مجلس که دیگر به بازی گرفته نمی شود و اکثریت مردم ایران را نمایندگی نمی کند و در غیاب نهادهای مدنی که با تضعیف طبقه متوسط از توش و توان افتاده اند رییس جمهور و دو رییس قوه دیگر دور همان میز گرد که تصمیمات مهم اتخاذ می کنند قول و قرار بگذارند یک چند به جای برخورد و بستن و گرفتن و ممنوع و فیلتر کردن و هر کار سلبی دیگر چند کار ایجابی را اعلام کنند.

    از دو حال خارج نیست. یا این ماشه لعنتی را می‌چکانند و برمی گردیم به پیش از برجام و ۶ قطعنامه که سر به سر مردم گذاشتن به صلاح نیست و یا منتفی می‌شود و طبقه متوسط جانی می‌گیرد و نفسی تازه می‌کند که باید مرغ‌های کوچیده را به بام‌ها برگرداند:

 مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند!

 اصلا دل و مرغ را فراموش کنید. بام را دریابید!

برچسب ها: کافه ، سگ گردانی ، طالبان ، ماشه
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha